سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شیدایی
 
قالب وبلاگ

 

جامانده ایم

بازهم من و تو

در کوچه بن بست های زمان

بوی نم چشم هایمان

چنگ میزند

به دیوار های خانه

مچاله میکند

هجوم وحشیانه خاطرات

قلب هایمان را

مثل کاغذ های کاهی

...

توی چشم هایت

میشنوم

صدای شکستنت را

حالا من مانده ام و هزاران تو

و آیینه ای که نداشت

تاب ندیدنت را گریه‌آوردوست داشتن


[ شنبه 95/11/16 ] [ 10:30 عصر ] [ شیدا راد ] [ نظر ]

 

دیگر ب توپ پیر لنگه کفش پرت نمی کنم

به عروسک هایم سلام نمیکنم

قایق کاغذی هم نمی سازم

دوستان بچگی فراموش

زونکشیده نفسم گرفت

لی لی نکرده سنگم شکست

مادرم دیگر دادنمیزند

گریه‌آوردیر شد دختر زودبیا دلم شکست


[ دوشنبه 95/10/6 ] [ 12:56 عصر ] [ شیدا راد ] [ نظر ]

 

لحظه های خسته و کدر

نشسته اند کنج دیوار

آدم های مقوایی

رنگ پریده

در نگاه دست های کودکی

سکه میشوند

گاهی تکه ای نان

گاهی طعم گرم یک چای

رنگ میشوند

آدم های رنگ پریده

گاهی زرد

سبز

و...

درجعبه مدادرنگی کودکی

که خانه ای گرم را

نقاشی می کشد

شیدل


[ سه شنبه 95/6/16 ] [ 2:57 عصر ] [ شیدا راد ] [ نظر ]

بی قرار

در انتظار

لحظه ای

تنها لحظه ای برای فرار

و

پر کشید کبوتر دلش

ازپشت میله های سرد

شیدل


[ سه شنبه 95/6/16 ] [ 2:36 عصر ] [ شیدا راد ] [ نظر ]

شهر نفس کم می آورد

 

غروب با لبخند سرد خورشید

شب میشود

وروز با

ته مانده های سربی شهر

طلوع می کند

گم میشود

صدای خنده های زورکی

در میان نگاه ساکت کوچه ها

ومردمی

که راه میروند روی تن خسته خیابان ها

لابه لای

درخت هایی که تنگی نفس گرفته اند

این راه

هزار بار ختم می شود

به افق هایی که در تیرگی

بن بست میشوند

اینجا که من هستم

هیچ کس

هیچ وقت

با تمام سکه های چشمک زن قلک ها

سر ریز سود بانک ها

پول های باد آورده

و...

هیچ کس

هیچ وقت

نمی تواند

ذره ای اکسیژن

به ما هدیه دهد


(شیدل)گل تقدیم شما

 

 


[ یکشنبه 95/6/7 ] [ 3:47 عصر ] [ شیدا راد ] [ نظر ]
   1   2      >
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 5242